عاشقی کار تو نبود

من عاشقت بودم و بس

همه ی احساس منو کشتی تو بر پای هوس

اما هنوز دوست دارم به جون اونکه دوس داری

وقتی که اسم تو میاد شکسته میشه این قفس

عجب وفایی داره این دلتنگی !

تنهاش که میذاری میری تو جمع و کلی می گی و می خندی

بعد که از همه جدا شدی از کنج تاریکی میاد بیرون

وایمیسته بغل دستت و دست گرمشو میذاره رو شونت

برمیگرده در گوشت میگه : خوبی رفیق ؟ بازم خودمم و خودت !

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن

ازم دوری اما دلت با منه

ازت دورم اما دلم روشنه

تو چشمای تو عکسه چشمامه و تو چشمای من عکس چشمای تو